جایی که پاها در «مردابِ» شرارت فرو می رود

جایگاه لوکیشن یا مکان فیلمبرداری در سینما بسیار مهم است. مکان یک فیلم، زمان و دوره تاریخی که فیلم در بستر آن اتفاق میافتد را مشخص میکند. علاوه بر آن لوکیشن، معماری و بافت شهری و روستایی یک فیلم را خودبخود تعیین میکند. بنابراین اولین و مهمترین قدم برای موفق شدن در طراحی صحنه و دکوراسیون انتخاب درست و دقیق مکانهاست. در فیلم دکور این هفته از چیدانه به سراغ سریالی رفتهایم که به تازگی پا به شبکه نمایش خانگی گذاشته و هماکنون از پلتفرم فیلم نت در حال پخش است. بررسی سریال «مرداب» به کارگردانی برزو نیک نژاد از منظر معمارانه موضوع این مقاله خواهد بود. با ما همراه باشید.
خلاصه سریال «مرداب»
سریال مرداب ماجرای یم معامله سنگین و خطرناک را روایت میکند که در آن خلافکارانی خردهپا با نیتهای متفاوت در کنار یکدیگر جمع میشوند تا معامله را به سرانجام برسانند. هرکدام از این افراد ماجراهای متفاوتی دارند که در طول سریال با آنها آشنا میشویم.
عوامل سریال «مرداب»
- کارگردان: برزو نیک نژاد
- طراح صحنه: امیرحسین قدسی
- بازیگران: پانتهآ پناهیها، مهدی هاشمی، شهرام حقیقت دوست، امیر جعفری، حامد کمیلی، الهام اخوان
وقتی تیم صحنه با انتخاب لوکیشن برای مخاطب «بکگراند» میسازند
بسیاری اوقات مکان تا حدودی مشخصکننده ژانر فیلم است. مثلا یک بیننده با دیدن صحنهای از یک فیلم قدیمی (مثلا تگزاس) میفهمد که با یک فیلم وسترن طرف است، یا نیویورک دهه شصت لوکیشن اصلی فیلم «پدرخوانده» است. در نسخه ایرانی نیز نخلستانهای سوخته اطراف اهواز و آبادان مکان بسیاری از فیلمهای جنگی ایرانی است و مخاطب با دیدن این صحنهها فورا خودش را در حال و هوای جنگ احساس میکند.
در شمال ایران نیز فیلمهای مختلفی ساخته شدهاند که هرکدام فضای متفاوتی را برای بیننده ایجاد کردهاند. بعنوان مثال فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» حال و هوای لطیف و بارانی شهر رشت به تصویر کشیده شده، در «جهان با من برقص» زیبایی طبیعت آمیخته با حس ناامیدی و مرگآلود به مخاطب القا میشود و در «به رنگ ارغوان» طبیعت ناگهان شکلی خوفناک و رمزآلود به خود میگیرد. سریال «مرداب» نیز در شهرهای شمالی ایران ساخته شده و یکی دو لوکیشن ثابت دارد که محل زندگی شخصیتهای اصلی فیلم هستند.
یک لوکیشن ماجراجویانه
آفاق و شکیب، خواهر و برادری هستند که در فیلم نقش دو خرده خلافکار را بازی میکنند و آرزوهای بزرگی در سر دارند. آنها ناگهان در یک معامله سنگین بر سر یک سنگ بزرگ قیمتی درگیر میشوند و به دام کلهگندههای باند خلاف میافتند.
ایرج و آفاق در این کلبه قدیمی زندگی میکنند، خانهای که به معنای واقعی بر روی آب بنا کردهاند و کارگردان با انتخاب این مکان میتواند کنایه جالبی هم به آرزوهای دور و دراز و دستنیافتنی بزند که این دو برای رسیدن به آن دست به خطر زدهاند.
در فضای داخل کلبه خبری از وسایل مدرن نیست، هرچه که هست یادآور یک زندگی روستایی است. درست است که این کلبه کوچک و قدیمی است، اما وسایل آن همگی مرتب و تمیز در قفسههای دکور چیده شدهاند و از نظم خاصی پیروی میکنند. گوشهای از فضای کلبه به آشپزخانه آفاق اختصاص پیدا کرده و تقریبا تمام چیزی که در یک آشپزخانه برای پخت و پز و پذیرایی نیاز است در همین فضای محدود گنجانده شده است. این مدیریت فضا تا حدودی شخصیت هوشمند و باتدبیر آفاق را به مخاطب یادآور میشود.
همچین آراستن فضای اتاقک با وسایل تزئینی کوچکی مانند گل طبیعی و استفاده از رنگهای شاد و زنده، روح دلپذیری به فضای داخلی کلبه بخشیده است. همچنین تیم صحنه برای دور زدن کمبود جا در کنار تختخواب یک ننوی توری قرار دادهاند و به این شکل از تمام فضا به شکل بهینه استفاده کردهاند.
خانه شکیب
شکیب نقش رییس یک باند خلاف را ایفا میکند که تا به اینجای کار هنوز احاطه دقیقی بر روی شخصیت او نداریم. عمارتی که شکیب در آن زندگی میکند دارای یک دکوراسیون کلاسیک و پرجزئیات است. بکار بردن وسایل سلطنتی، ظروف سنتی، دکوراتیوهای آنتیک و اکسسوریهای متعددی که دکوراسیون سالن را زینت دادهاند شکیب را یک کاراکتر سنتی و کلاسیکپسند معرفی میکند. او عاشق اسبسواری است و در و دیوار اتاق کار و سالنهای عمارت او به تابلوهای بزرگ و باشکوهی با مضمون اسب و سوارکاری مزین شدهاند.
رنگبندی در طراحی صحنه نقش مهمی را ایفا میکند. در بسیاری موارد رنگها زبان گویای شخصیتها هستند. رنگهای شاد و زنده خبر از فضای پویای یک خانه میدهند و رنگهای موقری مانند سرمهای، قهوهای و زرشکی اتمسفر سنگین و خفهکنندهای را پدید میآورند. شکیب دارای روحیهای مستکبر و خویی پرخاشگر است. استفاده زیاد از رنگ سرمهای در آرایش دکوراسیون خانه شکیب از طرفی یادآور شکوه و قدرت اوست و از سویی دیگر طبع سرد این رنگ نشانگر سردی و خشونت درونی کاراکتر شکیب است. شیوه نورپردازی در عمارت شکیب به شکلی سنتی انجام گرفته است. خودنمایی لوسترهای بزرگ و چشمگیر در مرکز خانه به همراه دیوارکوبهای قدیمی و آباژورهای آنتیک کنار سالن در مجموع یک فضای کلاسیکگونه را شکل دادهاند.
در چند سکانس اتاق کار شکیب نشان داده میشود. وجود میز کار بزرگی که از چوب اعلا ساخته شده و با نقوش پیچیده حکاکی شده است، در کنار پردههای بلند مشکیرنگ و صندلیهای چرم گرانقیمت، بستری را برای قدرتنمایی شخصیت تبهکار داستان فراهم کردهاند.
اتاق صبا
همانطور که در بالا اشاره کردیم در طراحی صحنه رنگها میتوانند معرف کاراکترها باشند. در کنار عمارت باابهت و بزرگ شکیب که دارای یک دکوراسیون پیچیده، شلوغ، سنتی و پرجزئیات بود اتاقک آجری صبا چیدمانی ساده و لطیف دارد. صبا دخترکی است که ناخواسته پا به عمارت شکیب گذاشته و در گوشهای از آن ساکن شده است. طراحی اتاق صبا با استفاده از رنگهای ملایم و آرام و اکسسوریهای ظریف و دخترانه انجام شده است. رنگ فیروزهای ملایم اتاق حال و هوای خوشایندی را در فضا به جریان انداخته است و تابلوهای نقاشی کوچک و بزرگ با مضمون طبیعت، زیبایی جالبی به اتاق بخشیده است. گویی این اتاقک در میانه قصر بزرگ و دم و دستگاه عریض و طویل شکیب حکم یک بهشت کوچک و آرام را دارد.
نظر شما درباره سریال «مرداب» چیست؟ اگر فیلم را تماشا کردهاید و جزئیات صحنهپردازی آن را به دقت دیدهاید نظرات خود را با ما در میان بگذارید.