اوج شکوه و هنر طراحی صحنه را در این اثر ترنس مالیک ببینید
طراحی صحنه اشاره تیزبینانهای از واقعیتهای زندگی است. آنجا که کلام گویای همه چیز نیست، صحنهآرایی قادر است تا بدون ابراز هیچ کلمه و سخنی، تنها با زبان تصویر تمام حقیقت را به نمایش بگذارد. از طرفی مخاطب نیز برای ادراک زبان تصاویر به نگاهی هوشمندانه و نگرشی عمیق نیاز دارد. از این رو در این برگ از فیلم دکور چیدانه به سراغ یکی از آثار سینمایی رفتهایم که با میزانسن اصولی، قاببندیهای جذاب و صحنهپردازی متفاوت توانسته است در تاریخ سینمای جهان به یک شاهکار برجسته تبدیل شود. فیلم «درخت زندگی» یا «The Tree of life» موضوع این مقاله خواهد بود. با ما همراه باشید تا شما را با یکی از آثار ژرف و بینظیر ترنس مالیک آشنا کنیم.
درباره فیلم «درخت زندگی»
درخت زندگی فیلمی است آمریکایی در ژانر درام-تجربی که نویسندگی و کارگردانی آن را کارگردان فیلسوفمآب آمریکایی یعنی ترنس مالیک بر عهده دارد. این فیلم در سال 2011 نخل طلای جشنواره کن را از آن خود کرد. مالیک در این فیلم با نگاهی فلسفی به معنا و عمق زندگی از دریچه خلقت میپردازد و جزئیات زندگی افراد را با جلوههای تصویری به منشا آفرینش پیوند میدهد.
عوامل فیلم «درخت زندگی»
- نویسنده و کارگردان: ترنس مالیک
- طراح صحنه: جک فیسک
- بازیگران: برد پیت، جسیکا چستین، شان پن، هانتر مک کرکن، لارامی اپلر
همه چیز در این فیلم به طبیعت گره خورده است
نوشتن از «درخت زندگی» اصلا کار سادهای نیست، چرا که فیلم هیچ سیر روایی مشخصی را دنبال نمیکند. ما در این فیلم فقط روزمرگی میبینیم، روزمرگی خانواده اوبرین. مرد و زنی که عاشق همدیگر بودند و حاصل ازدواج آنها سه پسر است. پسرانی که در بیشتر سکانسهای فیلم همچون کودکان دیگر در طبیعت میچرخند و میروند و بازی میکنند و به نوعی در زیباییهای طبیعت غرق هستند.
ترنس مالیک در فیلم خود از آغاز خلقت صحبت کرده است. از ابتدا که بیگ بنگ رخ میدهد و ذرات هستی تشکیل میشوند، سپس موجودات شکل میگیرند و زندگی آغاز میشود. او از ابتدای دنیا تا برزخ را با یک جهانبینی شاعرانه و نگاهی جزئیگرا برای مخاطب توضیح داده است. به همین دلیل است که بیشتر صحنههای فیلم برگرفته از شکوه طبیعت هستند. فیلمبردار فیلم -امانوئل لوبسکی- قابهای فوقالعادهای را به تصویر کشیده است که از تک تک نماهای آن میتوانیم به عنوان کارت پستال استفاده کنیم و به دیوار اتاقمان بچسبانیم. سبک فیلمبرداری او از صحنهها حالتی روان، رها و آزاد دارد.
خانواده لوبرین در این خانه زندگی میکنند
یکی از مهمترین نقاط قوت «درخت زندگی» تیزبینی و هوشمندی تیم طراحی صحنه آن است. زمان فیلم متعلق به دهه 40 و 50 میلادی در آمریکاست. طراح صحنه فیلم یعنی «جک فیسک» به خوبی میداند که در این دوره از تاریخ خانهها به چه شکلی ساخته میشدند و یا حتی چه وسایلی در چه مناطقی از آمریکا در خانهها وجود داشتند. به همین دلیل ظریفترین نکات نیز در صحنهآرایی فیلم رعایت شده است. مثلا در یکی از سکانسها میبینیم که خانواده اوبرین لیمونادهای خود را در لیوانهای بلند آلومینیومی مینوشند که استفاده از این لیوانها در حدود دهه 50 میلادی مرسوم بوده است.
خانواده اوبرین در محلهای زندگی میکنند که معماری خانهها به سبک سنتی کیپ کد ساخته شده است. این سبک از معماری از سبکهای قدیمی آمریکاست و به لطف جذابیت ماندگارش هنوز هم بسیاری از شهروندان از این معماری استفاده میکنند. این خانهها در عین سادگی بسیار زیبا هستند و یک معماری مستطیل شکل یک و نیم طبقه با شیروانیهای بزرگ دارند. پنجرههایی که دورتادور خانه تعبیه شده نور را به داخل دعوت میکنند و ایوان وسیع جلوی آن نمای منحصربفردی به خانه بخشیده است.
داخل خانه اوبرینها نیز با دقت و وسواس خاصی چیده شده است. شخصیت مادر بعنوان یک کدبانوی خانه، یک مادر مهربان و یک روح فرشته وار با سلیقه ظریف خود خانه را طوری دکور کرده است که مخاطب لطافت و صمیمیت را از تک تک جزئیات دکوراسیون دریافت میکند. بسیاری از لوازم داخل خانه چوبی هستند و برخی وسایل به قدری قدیمی هستند که احتمالا تیم طراحی صحنه برای پیدا کردن آنها تلاش زیادی کرده است.
بعنوان مثال به این پیانوی باشکوه قدیمی با کلاویههای خاص و چوبی توجه کنید، یا این گرامافون جعبهای پیر و نوستالژیک که بیننده را به حال و هوای دهه 50 آمریکا برده است. سبک کلاسیک در چیدمان خانه به شکلی زیبا پیاده شده است. استفاده از رنگهای لطیف و ملایم، اکسسوریهای سنتی مانند آباژورهای رومیزی، کابینتهای ابزارخورده بلند و قدی و … همگی به فضای کلاسیک داخل خانه رنگ بخشیدهاند. وجود گلهای طبیعی در جای جای دکوراسیون پیوند انسان با طبیعت را که مفهوم اساسی فیلم مالیک است بیش از پیش جلوه میدهد.
جایی که مدرنیته آرامش را بر هم میزند
صحنههای حضور جک آرشیتکت در میان ساختمانهای سر به فلک کشیده و یک مدرنیته گیجکننده یک فضای سورئالیستی و آخرالزمانی را ایجاد کرده است. گویی جک در این کلانشهر شلوغ و بیهویت گم شده و دیوانهوار به دنبال طبیعت آرامبخش و بکر کودکیهای خود میگردد. فضای ترسناک و دلهرهآوری که ترنس مالیک از آسمانخراشها، فضای دلگیر آهنی و سطح سیمانی قرن به تصویر کشیده است بیننده را تشنه آمیزشی دلچسب با طبیعت میکند. جک در میان هیاهوی دنیای مدرن همچون روحی سرگردان و پریشان تنها راه نجات را غرق شدن در خاطرات کودکی میبیند و با اتفاقات گذشته و چالشهای تلخ و شیرین کودکی خود گلاویز میشود. او درخت زندگی را حتی در میان این برجهای بلند و جهان بیروح مدرن میبیند و آرزوی پناه بردن به آن را دارد. به تعبیر ترنس مالیک، جک از فطرت طبیعتپرست خود دور شده در حالی که تجلی تمام خوبیهای جهان هستی در آمیختن با کائنات است.
دو سکانس استعاری بینظیر!
صحنههای عمیق در «درخت زندگی» کم نیستند. بعنوان مثال هرجا صحبت از خالق و آفریننده به میان میآید دوربین به سمت خورشید برمیگردد و نور خورشید را نمادی از خداوند تلقی میکند. در پایان فیلم لوکیشنی از یک مزرعه بزرگ آفتابگردان انتخاب شده و آفتابگردانها استعاره جالبی از انسانها هستند که همه آنان رو به سوی نور خورشید دارند.
یکی دیگر از این سکانسهای استعاری به تصویر کشیدن برزخ به شکل ساحلی وسیع است که در آن انسانها سرگردانند و هرکدام به دنبال خانواده خود میگردند و در این میان خانواده اوبرین را میبینیم که بار دیگر همگی یکدیگر را ملاقات میکنند و شاد و خوش همچون گذشتهها در کنار یکدیگر هستند.
حرف آخر
فیلم سینمایی “درخت زندگی” درباره چمنزارهای گسترده است. درباره شهر و خانهای است که در خاطر و یاد بیشتر انسانها حضور دارد. درباره مادرانی که همیشه از پنجره خانهها خارج از منزل را نگاه میکنند و فرزنداشان را که در بیرون از خانه مشغول بازی هستند را میپایند. درباره فصل تابستان گرم و مسائل مربوط به آن است. درباره میز شام یک خانواده کوچک و نزاعهای سر شام پدر و مادر خانواده است. درخت زندگی قصه زندگی بسیاری از ماست که لابلای چرخدندههای تیز جهان مدرن ماندهایم، در حالی که طبیعت آغوشش را به سمتمان باز کرده است و ما را فرا میخواند.